خود شاخ پنداری مزمن، (بیماری که با پیشرفت اینستاگرام در بین جوانان و نوجوانان ایران رواج یافت)
بیایید سفری به دنیای خود شاخ پنداری بکنیم. دکتر، مهندس، سلطان و … نام های آشنایی که امروز در فضای مجازی و بستر اینترنت خصوصا در بین جوانان و نوجوانان میبینیم. بازیگر، کارگردان! خود شاخ پندار!
و چه بسیار مواقعی که ما کمبودهای دوران بزرگسالی و کودکی خود را در طرف مقابل در فضای مجازی میبینیم، او را بزرگ می کنیم، و آنها را دچار اعتماد به نفس کاذب می کنیم! بله دوستان، دارم درباره خود شاخ پندازی صحبت می کنم ولی همان اول انگشت اتهام را به سمت شما دراز می کنم.
شمایی که جهت تشویق کودکان و دوستان و عزیزان و رفقایتان، آنها را با القاب بزرگ صدا میزنید و دچار توهم قدرت می کنید. گاهی خواسته و نخواسته، حواسمان نیست و باعث ایجاد خود بزرگ بینی، تفکر اشتباه و توهم در آدم های اطرافمان می شویم و چه بسا موجب نابودی تعاملات و روابط و ارتباطات که ریشه در خود بزرگ بینی شخص دارد می شویم.
اینستاگرام، این منزلگاه شاخ های مجازی!
گاهی وقت ها، حواسمان نیست که با بزرگ کردن و قدرت توهمی دادن به جوانان و نوجوانان در بستر اینترنت، چه ظلم بزرگی در زندگی شخصی ، عاطفی، روانی آن فرد می کنیم.
وقتی به اطرافم نگاه می کنم، وقتی به برخی از دانشجویان نگاه می کنم، به برخی کودکانی که در پارک هستند، به دانشجویی که روزگاری برای آنها درس می دادم، دلم میگیرد. چقدر خود شیفتگی، خود فریفته، خود محور، تعریفی که می توانم برای مغز اکبند این جماعت بکنم جز این نیست.
آنچنان غرق در عشق خود هستند که نمی توانند عاشق کسی دیگر شوند، همیشه سعی می کنم با این افراد هم صحبت نشوم چرا که بسی سخت و دشوار است.
خود شاخ پنداری، بیماری جدید عصر ما
دوستان می دانید، امروز هر کسی در فضای مجزای دکترای خود را دارد. دکترای اظهار نظر کردن، برنامه نویسی، پزشکی، کودک ۱۵ ساله آموزش سبک زندگی می دهد! جوانان ۲۳ ساله از علومی صحبت می کنند که هنوز روانشناسان سر آن اختلاف نظر دارند! عده ای هم در زیر پیج این اشخاص با به به و آفرین و احسنت گفتن، آنها را بزرگ می کنند.
این بیماری نیست پس چیست؟ من به شدت نگران وضعیت کنونی جامعه هستم. نگران اینکه با بزرگ کردن افراد کوچک، روان جامعه، اخلاقیات، فرهنگ و سبک زندگی عوض شود و کما اینکه این اتفاق هم اکنون هم در حال رخ دادن است.
گروهی از مردم با ذهن های اکبند، پیرو جوانان خام هستند که برای آنها انشا میخوانند. بعد همین انشا، در زندگی شخصی افراد اثر می گذراد. چرا؟ چون تفکر در کمترین حد ممکن است و هر حرفی اثر خود را خواهد گذاشت.
وظیفه من نیست، من فقط اعلام خطر می کنم
دانشجویانی داشتم که در زمان دانشجو بودن، در اینستاگرام به عنوان فالور پیج من بودند. دوستانی داشتم که قبل از شاخ شدن! روابط صمیمی با هم داشتیم، ولی به مرور، با گذشت زمان، با آنفالو کردن پیج های دوستان و رفقایشان، شروع به رفتارهای عجیب و نامعلوم کردند، تا جایی که متخصصان عرصه های مختلف به کنار کشیده شده و ملت پای صحبت این جماعت می نشینند! اشخاصی که با داشتن چند کا فالور و دنبال کردن ده بیست نفر، آماده ورود به دنیای خود شاخ پنداران می شوند!
این وضعیت، زنگ خطری برای من شد که در این زمینه صحبت کنم هر چند سخن ها بسیار است، ولی در چون احساس خطر می کنم و در قبال جامعه ای که در آن زندگی می کنم مسئولم، به یک اعلام خطر اکتفا می کنم.
وظیفه من نیست که در این مورد صحبت کنم، مشاوره بدهم، چرا که بیماری خود شاخ پنداری راه درمان روانشناسانه ای دارد که متخصصان خود را می طلبد.
انتظاری که دارم، این است که روان شناسان جامعه فعالیت خود را بیشتر از این کنند و در این زمینه اگاهی دهند، چرا که دود جامعه بیمار، به چشم همه ما خواهد رفت.
می توانید مقالات زیر را هم بخوانید:
آشنایی با شبکه های اجتماعی علمی
ثبت دیدگاه