قانون پل طلایی
اگه متوجه شدید کسی به شما دروغ میگوید یا خیانت کرده ، چه کاری باید انجام دهید ؟
اگر کسی در مذاکره به شما دروغ گفت و شما متوجه شدید که او دروغ میگوید، نباید این مسئله را مطرح کنید. به عبارتی دیگر ما اصلا حق نداریم طرف مقابل را ضایع کنیم.
پس چه کنیم؟
چرا که در مذاکره ، چرا که طرف مقابل یا همکار من است ، یا دوست ، یا یکی از اعضای خانواده من است . باید به یاد داشته باشیم که به هر حال ، میخواهم رابطه ام را با این فرد ادامه بدهم. و اگر بخواهم دروغش را به رویش بیاورم . برای خودم نا مطلوب خواهد بود. چرا که حرمت ها از بین می رود و دیگر به سختی میتوان رابطه را ادامه داد. در این شرایط از قانون پل طلایی استفاده میکنیم.
(( پل طلایی)) یک قانون خیلی قدیمی چینی است که میگوید اگر دشمن به شما حمله کرد و از پلی بر روی رودخانه ای گذشت ، پل پشت سرش را خراب نکنید. چون وقتی دشمن بداند دیگر راه برگشتی ندارد ، انرژی و تلاشش برای شکست دادن شما مضاعف میشود.
در عوض بروید و پل پشت سرش را از طلا بسازید تا اگر خواست عقب نشینی کند، احساس کند که روی تیم پل طلایی ، حتی عقب نشینی هم افتخار است.
پس ما نه تنها نباید طرف مذاکره مان را ضایع کنیم ، بلکه حتی موظف هستیم کمک کنیم که او خطایش را شیوهآبرومندانه ای بپوشاند و عقب نشینی کند. در این صورت رابطه قابل ترمیم خواهد بود. مطرح کردن دروغ و خیانت دیگران ، تنها در حالتی معنا پیدا میکند که تصمیم گرفته باشیم دیگر تحت هیچ شرایطی به دوستی و همکاری با آنان پایان دهیم و ادامه ندهیم .
یک مثال دیگر ، وقتی مادری از فرزندش میپرسد، که توسیگار میکشی؟ فرزند هم بگوید نه اصلا !!! مادر ممکن است یک لحظه اشتباه کند و بخواهد ثابت کند که من گیج نیستم …!!! که من زرنگم و واقعیت را زود میفهمم. با بیان واقعیت ، اولین اتفاقی که میافتد این است که قبح این ماجرا در خانواده میریزد . ولی زمانی که قبح این قضیه ریخته نشده است حداقلش این است که در ساعتی که فرزندشان در خانه است، به خاطر پنهان کردن از آنها سیگار نمیکشد.
حتی در خانه دیدند که ته سیگار افتاده میتوانند (( پل طلایی)) بسازند : ( آن مهمانی که سیگاری بود ، چرا ته سیگارش را اینجا انداخته ) که فرزند احساس کند هنوز حرمتی وجود دارد و باید مواظب باشد.
سخت است که من چیزی را بفهمم و نگویم. ولی من میخواهم فرزندم تربیت بشود، نه اینکه شعور خودم را ثابت کنم . این خیلی خطرناک است که ما با اطرافیانمان به شکلی برخورد کنیم که چیزی برای از دست دادن باقی نماند.
اگر به شما دروغ بگویند.
اگر شما به من دروغ بگویید و من این دروغ را به روی شما بیاورم ، شمامسلما به من نمیگویید : ( من نمیدانستم تو متوجه میشوی من دروغ میگویم ! پس از این به بعد، من دیگر به تو دروغ نمی گویم! ) . بلکه به خوتان میگویید باید به این آدم دروغ های پیچیده تری گفت ! پس شما بااینکار آن فرد را تبدیل به یک آدم راستگو نمی کنید ، بلکه او را به یک دروغگوی حرفه ای تر تبدیل می کنید.
بنابراین منی که کیف بچه ام را میگردم ، در واقع امنیت ایجاد نمیکنم ، بلکه باعث میشوم فرزندم سوراخ های بهتر و امن تری برای قایم کردن پیدا کند…!!!
پیشنهاد می کنیم مقاله بهترین دانشگاه های غیر انتفاعی ایران را هم بخوانید.
ثبت دیدگاه